دروغی به نام اسلامی ترین کشور دنیا
متن شایعه:
اسلامی ترین کشور دنیا کجاست ؟
نتایج تحقیق دکتر حسین عسگری و خانم دکتر شهرزاد رحمان از اساتید دانشکده علوم تهران با عنوان "کشورهای اسلامی چقدر اسلامی هستند؟ " خیلی جالب است
متغیر های بکار رفته در این تحقیق در ابعاد حقوق سیاسى، اقتصادی و زیست محیطی بر اساس قرآن و سنت پیامبر اسلام بوده است و جمعا ١١٣ شاخص مورد بررسى قرار گرفتند. مثلا در بعد اقتصاد، شاخص سلامت و عدم فساد و ربا و بهره پول و در بعد اجتماعى، شاخص آزادى مدنى، امر به معروف و نهی از منکر، صاحبان قدرت و رعایت حقوق زنان و در بعد زیست محیطی شاخص میزان آلوده کردن محیط زیست، توجه به بهبود کیفیت زندگی و ...
نتیجه:
اسلامی ترین کشور دنیا:رتبه اول"نیوزیلند" رتبه دوم لوکزامبورگ، رتبه سوم کشورهای شبه جزیره اسکاندیناوی (دانمارک-سوئد-نروژ-فنلاند)
جالب اینکه تا رتبه ٣٧ هیچ کشور اسلامى وجود نداره!! بعد از اون رتبه ٣٨ مالزی اولین کشور اسلامی در این پژوهش است,
و جالب تر از همه اینجاست که کشور ایران از این جهت دارای رتبه ١٦٣ است!!!!!!!
یعنی مسلمانان در عمل نتوانستند به چیزهایی که ادعا کردند برسند، اما کشورهای غیرمذهبی که براساس حاکمیت قانون و اخلاق اداره می شوند، به نتایج خوبی رسیدند...
منبع: مجله ایران فردا
پاسخ:
لطفا این مطلب رو کپی نکنید
این مطلب شایعه و تحریفی بیش نیست.
نه همچین مقاله ای هست نه چنین تحقیقی (این طور که بیان شده)
موضوع چیز دیگری بوده و مقاله انگلیسی آن مطلبی دیگر
همین خبر واقعا تمسخرآمیز و تحریف شده در بسیییییاری از خبرگزاری ها و سایتهای رسمی خبری این مملکت هم گذاشته شد
بدون اینکه اندازه سر سوزنی در مورد صحت و سقمش تحقیق بشه
مگر ممکن است خبری که این همه خبرگزاری داخلی آن را ارائه کرده اند دروغ باشد؟
پاسخ: متاسفانه بله. و مخصوصا اگر خبری باشد که به مذاق مردم منطقی! و اهل تحقیق! ایران خوش بیاید همه خبرگزاریها برای درج آن از هم سبقت می گیرند.
این پاسخ رو در لینک زیر با دقت مطالعه کنید تا دریابید عمق دروغ را:
http://hosseiniyamin.epage.ir/fa/module.news_Page._TypeId.1_NewsId.10_Action.NewsBodyView.html
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکالات شکلی:
این دو بزرگوار اساتید دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا هستند .« http://hossein-askari.com/ »
عنوان این مقاله که در سال 2010 در مجله « Global Economy Journal» به چاپ رسیده «An Economic IslamicityIndex » می باشد که به معنی شاخص اسلامی بودن اقتصاد است. نه عنوان"کشورهای اسلامی چقدر اسلامی هستند؟ "!!
شاخص های بررسی شده در سه محور اصلی:
ـ دستیابی به عدالت اقتصادی و رشد ثابت اقتصادی
۲ ـ شکوفایی در سطح وسیع اقتصاد و ایجاد اشتغال
۳ ـ تطابق میان فعالیتهای مالی و اصول اسلامی اقتصاد
و در دوازده زیر شاخه اصلی:
ـ دستیابی به عدالت اقتصادی و رشد ثابت اقتصادی
۲ ـ شکوفایی در سطح وسیع اقتصاد و ایجاد اشتغال
۳ ـ تطابق میان فعالیتهای مالی و اصول اسلامی اقتصاد
بنا بر این سه هدف کلی، دوازده اصل فرعی اقتصاد اسلامی استخراج شدهاند که عبارتند از:
۱ ـ برابری در آزادی و دستیابی به فرصتهای اقتصادی
۲ ـ ایجاد عدالت در همه ابعاد اقتصادی و مدیریت اقتصادی
۳ ـ رفتار بهینه با کارگران و ایجاد شغل برای آنها و ایجاد فرصت برابر برای اشتغال آنها
۴ ـ آموزش سطح بالا و بودجه بالا برای آموزش به نسبت جی دی پی
۵ ـ ریشه کن کردن فقر و ایجاد حداقلهای رفاهی برای افراد
۶ ـ توزیع برابر ثروت و درآمد در جامعه
۷ ـ ارائه خدمات رفاهی و اجتماعی و زیرساختهای مربوط به آنها
۸ ـ نرخ بالای پس انداز و سرمایهگذاری همانند بهبود استفاده از منابع ملی
۹ ـ درجه بالای استانداردهای اخلاقی، صداقت و اعتماد در بازار و سایر حوزههای اقتصادی
۱۰ ـ تطابق فعالیتهای مالی بر اساس اصول اسلامی برای نمونه ریشه کن کردن دلالی و سفته بازی
۱۱ ـ تجارت بهتر و بالا بودن کمکهای خارجی بشردوستانه
۱۲ ـ تطابق فعالیتهای مالی بر پایه اصول اسلامی به خصوص در حوزه بهره و ربا
و هر کدام از این شاخه های اصلی شاخه های فرعی دارند که جمعا به 113 شاخص میرسد که در اصل مقاله موجود در پیوست قابل مشاهده است.
اولا این شاخص ها فقط در رابطه با اقتصاد است و محورهای دیگری چون مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مسکوت گذاشته شده است
ثانیا همه این شاخص ها اسلامی نیست مانند برابری اقتصادی زن و مرد(آنچه در اسلام مد نظر است عدالت بین زن و مرد است که لزوما به معنای برابری نیست)
و ثالثا همه شاخص های اسلامی هم در این تحقیق دیده نشده است مانند تجارت اجناس حلال در اقتصاد اسلامی.
شاخص های بررسی شده در این مقاله برای اسلامی بودن یا نبودن یک نظام اقتصادی بیشتر بر پایه اقتصاد لیبرال سرمایه داری غرب است تا اسلام! بنابراین بهتر است عنوان این مقاله را میزان غربی بودن اقتصاد کشورها گذاشت تا اسلامی بودن!
با توجه به متن مقاله مذکور رتبه نخست برای ایرلند است نه نیوزیلند و رتبه دوم برای دانمارک است نه لوکزامبورگ و رتبه سوم برای لوکزامبورگ است.
مالزی به عنوان اولین کشور اسلامی رتبه 33 را دارد و نه 37
اشکالات ماهوی
یک: پاسخ های برون دینی
پاسخ های حلی
حداقل برای اسلامی بودن یا نبودن یک نظام اقتصادی سه مولفه مهم می نماید:
الف- مبانی
ب- اهداف
ج- ابزارها و روشها
الف- در مبانی بین اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی تفاوت بسیاری هست، در اقتصاد اسلامی مبنا توحید است و در اقتصاد غربی مبنا انسان خدایی(امانیسم) و نفی ارزشهای الهی
ب- هدف در اقتصاد اسلامی اصالت کمال انسانی با نگاه به آخرت و با راهبرد عدالت و در اقتصاد غربی اصالت لذت و رفاه
ج- در اقتصاد اسلامی هدف وسیله را توجیه نمیکند و تقدم فرهنگ بر اقتصاد مطرح میشود و تجارت حلال مد نظر بوده و سرمایه داری قارونی نفی میشود و در اقتصاد غربی تفکر ماکیاولیستی (هدف وسیله را توجیه میکند ) حاکم بوده و رشد اقتصادی از هر راه ممکن پیشنهاد میشود و البته حداقلی کردن بهره بانکی هم نه به خاطر عدالت اقتصادی و نه حرمت آن بلکه برای رشد اقتصادی جامعه از راه هدایت سرمایه به بازار تولید راهکار قرار میگیرد.
عوامل رشد و سلامت اقتصادی در دو دسته جایگزین میشوند:
الف- عوامل مثبت مانند بازدهی بالای نیروی کار، نظم، بهره بانکی پایین و...
ب- عوامل منفی مانند:
دزدی ثروت بقیه کشورها به صورت آشکار(استعمار کهنه) یا پنهان(استعمار نو و فرانو)
دزدی پنهان مغزهای کشورها ی مختلف
ایجاد بازار مصرف در داخل و خارج کشور با ابزار رسانه
ایجاد جنگ و فروش اسلحه برای برخی کشورها
سوء استفاده از ارز مرجع بودن دلار برای ایالات متحده
قاچاق زنان و اسلحه و...
استفاده از انواع راهکارهای به اصطلاح قانونی چون حق وتو و تحریم کشورها و...
مقایسه کشورها در بررسی های آماری باید منصفانه باشد و همه عوامل و موانع داخلی و خارجی مورد لحاظ قرار گیرد مانند تحریم، جنگ و... و همچنین تجربه کشورها کشوری مانند ما با تجربه سی و شش سال و کشورهایی که بیش از دویست سال است با تئوری واحد پیش میروند. و البته اضافه کنید وادادگی ها و عدم تدبیر و خیانتها را در روران ستمشاهی
پاسخ های نقضی
تزلزل پایه های اقتصادی غرب واضح تر از این است که مورد انکار قرار بگیرد که نماد آن هم در جنبش والستریت و بحران اقتصادی بسیاری از کشورهای غربی و طرح ریاضت اقتصادی و... قابل مشاهده است.
ضمن اینکه اقتصاد تنها عامل در آسایش نبوده و البته آسایش به معنی آرامش و رضایت از زندگی نیست، و برای نتیجه گیری صحیح باید همه مسائل را مورد بررسی قرار داد.
پاسخ های درون دینی
قالَ امام جواد علیه السلام : الاْ دَبُ عِنْدَالنّاسِ النُّطْقُ بِالْمُسْتَحْسَناتِ لاغَیْرُ، وَ هذا لایُعْتَدُّ بِهِ مالَمْ یُوصَلْ بِها إ لی رِضَااللّهِ سُبْحانَهُ، وَالْجَنَّهِ، وَالاْ دَبُ هُوَ اءدَبُ الشَّریعَهِ، فَتَاءدَّبُوا بِها تَکُونُوا اءُدَباءَ حَقّا.
فرمود: مفهوم و معنای ادب از نظر مردم ، تنها خوب سخن گفتن است که رکیک و سبک نباشد، ولیکن این نظریّه قابل توجّه نیست تا مادامی که انسان را به خداوند متعال و بهشت نزدیک نگرداند.
وفی روایه إن رجلا من المنافقین قال لابی الحسن الثانی علیه السلام : إن من شیعتکم قوما یشربون الخمر علی الطریق ، فقال : الحمد لله الذی جعلهم علی الطریق فلا یزیغون عنه .
واعترضه آخر فقال : إن من شیعتک من یشرب النبیذ فقال علیه السلام : قد کان اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله یشربون النبیذ ، فقال الرجل : مااعنی ماء العسل وإنما اعنی الخمر .
قال : فعرق وجهه ، ثم قال : الله اکرم من ان یجمع فی قلب المومن بین رسیس ( 3 ) الخمر وحبنا اهل البیت ، ثم صبر هنیئه وقال : فان فعلها المنکوب منهم فانه یجد ربا رووفا ونبیا عطوفا وإماما له علی الحوض عروفا وساده له بالشفاعه وقوفا ، وتجد انت روحک فی برهوت ملوفا مشارق الانوار : 246
چند نفر از ولایتندارها نزد امام رضا(ع) آمدند و گفتند ما دیدهایم بعضی از شیعیان شما که ولایتمدار هستند، علنی در راه عرق میخورند. امام رضا(ع) فرمودند: الحمدلله که آنها در راه هستند، و این خوب است! گفتند نه آقا! منظورمان این است که در راه یعنی در مسیر عبور و مرور دیگران و به صورت علنی، عرق میخورند! حضرت به تعبیری گفتند: خُب عرق نعنا که اشکال ندارد! (حضرت به معنای دیگری که برای کلمۀ «نبیذ» وجود دارد، اشاره کردند و به این صورت خواستند با اغماض از کنار این موضوع بگذرند) آنها گفتند: نه! عرق یعنی مُسکر میخورند. آقا فرمودند: ولایتمدار عرق نمیخورد؛ و بر فرض اگر یک فرد ولایتمدار هم عرق بخورد، روز قیامت یک خدای مهربان، یک پیامبر رئوف و امام شفیع دارد که دست او را میگیرد و نجاتش میدهد. اما شما چه کسی را دارید؟
عبدالله بن ابی یعفور قال: «قلت لابی عبدالله (ع): انی اخالط الناس فیکثر عجبی من اقوام لا یتولَّونکم و یتولَّون فلاناً و فلاناً؛، لهم امانه و صدق و وفاء؛ و اقوام یتولَّونکم لیست لهم تلک الامانه و لا الوفاء و لا الصدق؛ قال: فاستوی ابوعبدالله جالسا فاقبل علی کالغضبان ثم قال: لا دین لمن دان اللَّه بولایه امام جائر لیس من اللَّه؛ و لا عتب علی من دان اللَّه بولایه امام عادل من اللَّه؛ قلت: لا دین لاولئک و لا عتب علی هولاء؟ قال: نعم لا دین لاولئک و لا عتب علی هولاء! ثم قال الا تسمع لقول اللَّه عز و جل “اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ” یعنی من ظلمات الذنوب إلی نور التوبه و المغفره، لولایتهم کلَّ امام عادل من اللَّه عز و جل؛ و قال: “وَ الَّذِینَ کفَرُوا اَوْلِیاوُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ” إنما عنی بهذا انهم کانوا علی نور الإسلام، فلمّا ان تولّوا کلّ إمام جائر لیس من اللَّه عزّ و جلّ، خرجوا بولایتهم من نور الإسلام إلی ظلمات الکفر؛ فاوجب اللَّه لهم النار مع الکفار؛ “فاولئک اصحاب النّار هم فیها خالدون». کلینی، محمد، اصول کافی، ج ۱. ص ۳۷۵
شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد«من در معاشرتم با مردم به شگفتی افتاده ام، چون کسانی را می بینم که فلان و فلان را به سرپرستی برگزیده اند، اما راستگو، وفادار به عهد و پیمان و امانتدارند؛ و از آن سو هم مردمانی را می بینم که شما را به ولایت و سرپرستی برگزیده اند، اما مثل آنان راستگویی، عهد شناسی و امانتدار نیستند…». آنگاه امام صادق (ع) در تحلیلی استراتژیک، مساله عمق و سطح را مطرح می کنند؛ کسانی که ولیّ امرشان الهی است، و عمق استراتژیک شان آباد و نورانی است، خداوند سطح شان را نیز از ظلمت به در می آورد: «اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور»[۶] و کسانی که در عمق استراتژیک (حوزه ولیّ امر) دچار طاغوت شده اند، این طاغوت ها، در نهایت، سطح نورانی آنان را نیز به ظلمت می آلایند و دچار ظلمت در عمق و سطح، خواهند شد: «وَ الَّذِینَ کفَرُوا اَوْلِیائُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمات». البته تاکید شدید می شود که معنای این عقل، به هیچ وجه، ذهن و قدرت اندیشیدن یا مُدرک کلیات نیست.
امیرالمومنین علیه السلام: الْعُقُولُ اَئِمَّهُ الْاَفْکارِ وَ الْاَفْکارُ اَئِمَّهُ الْقُلُوبِ وَ الْقُلُوبُ اَئِمَّهُ الْحَوَاسِّ وَ الْحَوَاسُّ اَئِمَّهُ الْاَعْضَاءِ
عقل ها، ائمه فکرها هستند، و افکار، ائمه دل ها هستند، و دل ها ائمه حسّ ها هستند، و حسّ ها، ائمه اعضا.
امامت و رهبری در بدن با عقل است و نه فکر!!
تمثیلی برای تبیین حدیث
بدن انسان مثل بدنه ماشینیی است که امکان قرار گرفتن سایر ابعاد شخصیت انسان بر آن را فراهم می کند و حرکت به کمک آن ممکن است. حواس انسان، شبیه سامانه انتقال پیام نیاز به نیرو در ماشین است و قلب انسان، کانون حب و بغض و کشش و رانشی است که نقش موتور محرکه را در ماشین به عهده گرفته است و انگیزه حرکت و سکون و فریاد و سکوت انسان را تولید می کند. فکر با اندیشیدن، گزاره های صادق و کاذب را به ما نشان می دهد، کاری که در طراحی ماشین، به عهده چراغ ماشین نهاده شده است، تا در تاریکی، راه هموار و ناهموار و خطرات مسیر را بنماید
نقش عقل در مثال ما چیزی فراتر از حوزه اختصاصی ماشین است. از این جهت، از منظر ما، نام خودرو، نام نامناسبی برای ماشین است. و تفاوت انسان که خودرو است با ماشین که خودنرو است، در همین عنصر «عقل» است. در حقیقت عقل نقش راننده ماشین را بر عهده دارد و با شناخت دقیق نقاط قوت و ضعف بدنه و موتور و چراغ ماشین، باعث مدیریت زیرمجموعه خود؛ یعنی فکر، قلب و بدن برای تحقق حرکت متناسب به سمت مقصد می شود.
حال مقایسه کنید:
ماشینی را که قطعات و بدنه آن بسیار عالی است و موتور بسیار خوبی داشته و چراغ های بسیار قوی و و حتی رادار و... هم دارد اما راننده آن به سمت دره ماشین را حرکت داده است. و اگرچه خیلی راحت است و با سرعت و شتاب بالا اما هر لحظه به ظلمت نزدیکتر میشود.
ماشینی که همه جای آن صدا میدهد و موتورش مشکل دارد و چراغها هم خراب است اما راننده آن را به سمت مشهد میراند البته هر یک متر که حرکت میکند ماشین خراب میشود اما همین یک متر را به سمت نور حرکت کرده و قطعا از ظلمات به سمت نور میرود.
دنیای غرب اگرچه اقتصادش (جسم) بهتر از ما باشد اما قطعا دارد به سوی ظلمت حرکت میکند.
ما را چه شده است که معیارهای اسلامی بودن را در چهار تا اخلاق قانونی خلاصه می کنیم؟
ما را چه شده است که برای یک چیز در معیارهای اسلامی بودن هیچ نقشی قائل نیستیم و اصولا اجاره نمی دهیم درباره آن حرف شده شود! و آن چیز """ الله """ است!
والسلام
- شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۱۵ ب.ظ